بررسی بازی the last of us

نوشته شده توسط:امیر صباغ نو | ۰ دیدگاه

بازیهای زیادی عرضه میشوند، سر و صدا میکنند و شاید هم در آن برههی
زمانی عرضه تا ماهها در موردشان صحبت شود، اما جاودان نمیمانند. تعداد
بازیهایی که اسمشان به خاطر تعریف استانداردهای جدید و روایتی متفاوت و
گیرا، در ذهن همگان میماند، زیاد نیست، چه بسا بازیهای انحصاری هم وجود
دارند که نه تنها مورد علاقهی دارندگان آن پلتفرم خاص قرار میگیرند، بلکه
نزد دیگر گیمرها هم محبوب هستند. The Last of Us یا آخرین از ما،
یکی از بازیهایی است که شاید بتوان آن را در بالاترین رتبهی برترین
بازیهای یک دههی اخیر دانست و غوغایی که به پا کرد نه تنها با گذشت زمان
فروکش نکرد، بلکه به شکلی عجیب، بال و پر گرفت و ملکهی ذهن بسیاری از
گیمرها شد. در ادامه، با بررسی نسخهی بازسازی شدهی The Last of Us برای
پلیاستیشن 4 همراه باشید تا سفری دوباره را با جوئل و الی دوستداشتنی
داشته باشیم. قبل از مطالعهی این بررسی، لازم میدانم چند نکته را در مورد
نوشتار پیش روی شما توضیح بدم. بررسی یک بازی که بازسازی و به نوعی نسخهی
ارتقا پیدا کردهی بازی اصلی است، کار راحتی نیست، چرا که برخی این دست
بازیها را انجام دادند و از بیشتر المانهای آن آگاه هستند. به خاطر همین،
شاید بازگویی بخشهایی مثل داستان، گیمپلی و به طور کل ویژگیهای پایهای
بازی، برای این دست از افراد خستهکننده باشد. از طرفی، قشر جدیدی را پیش
رو داریم که قبلا موفق به انجام این بازی به هر دلیلی نشدند و حالا قصد
دارن در نسل جدید، نسخهی ارتقا داده شده را تجربه کنند. در بررسی پیش رو،
سعی دارم تا هم به المانهای داستانی و همچنین تغییرات جدید بپردازم و هم
اطلاعات جالب و خواندنی از روند ساخت بازی را که شاید حتی طرفداران اولیهی
بازی هم از آنها تا حدودی بی اطلاع بودند، ارائه بدم تا صرفا این مطلب
تکرار مکررات نباشد

بازیهای زیادی عرضه میشوند، سر و صدا میکنند و شاید هم در آن برههی
زمانی عرضه تا ماهها در موردشان صحبت شود، اما جاودان نمیمانند. تعداد
بازیهایی که اسمشان به خاطر تعریف استانداردهای جدید و روایتی متفاوت و
گیرا، در ذهن همگان میماند، زیاد نیست، چه بسا بازیهای انحصاری هم وجود
دارند که نه تنها مورد علاقهی دارندگان آن پلتفرم خاص قرار میگیرند، بلکه
نزد دیگر گیمرها هم محبوب هستند. The Last of Us یا آخرین از ما،
یکی از بازیهایی است که شاید بتوان آن را در بالاترین رتبهی برترین
بازیهای یک دههی اخیر دانست و غوغایی که به پا کرد نه تنها با گذشت زمان
فروکش نکرد، بلکه به شکلی عجیب، بال و پر گرفت و ملکهی ذهن بسیاری از
گیمرها شد. در ادامه، با بررسی نسخهی بازسازی شدهی The Last of Us برای
پلیاستیشن 4 همراه باشید تا سفری دوباره را با جوئل و الی دوستداشتنی
داشته باشیم. قبل از مطالعهی این بررسی، لازم میدانم چند نکته را در مورد
نوشتار پیش روی شما توضیح بدم. بررسی یک بازی که بازسازی و به نوعی نسخهی
ارتقا پیدا کردهی بازی اصلی است، کار راحتی نیست، چرا که برخی این دست
بازیها را انجام دادند و از بیشتر المانهای آن آگاه هستند. به خاطر همین،
شاید بازگویی بخشهایی مثل داستان، گیمپلی و به طور کل ویژگیهای پایهای
بازی، برای این دست از افراد خستهکننده باشد. از طرفی، قشر جدیدی را پیش
رو داریم که قبلا موفق به انجام این بازی به هر دلیلی نشدند و حالا قصد
دارن در نسل جدید، نسخهی ارتقا داده شده را تجربه کنند. در بررسی پیش رو،
سعی دارم تا هم به المانهای داستانی و همچنین تغییرات جدید بپردازم و هم
اطلاعات جالب و خواندنی از روند ساخت بازی را که شاید حتی طرفداران اولیهی
بازی هم از آنها تا حدودی بی اطلاع بودند، ارائه بدم تا صرفا این مطلب
تکرار مکررات نباشد در آخرین روزهای سال ۲۰۱۱، همهی گیمرها مثل هر سال شور و هیجان زیادی برای آغاز مراسم جالب VGAs داشتند تا نه فقط متوجه شوند چه بازیهایی در لیست برترینهای آن سال جای می گیرندِ، بلکه ببینند استودیوها و شرکتهای شاخص چه سورپرایزهایی برای آنها تدارک دیدهاند و چه بازیهایی را معرفی خواهند کرد. زمزمههایی قبل از این مراسم شده بود که استودیوی نام آشنای ناتی داگ، نمایشی خیرهکننده در این مراسم خواهد داشت. حتی قبل از این رویداد، تیزری را منتشر کرده بود که در آن یک فضای هرج و مرج  و درگیریهای شهری بین مردم و پلیس ضد شورش نشان داده میشد. تیزری دیگر، تکههایی از مستند شبکهی BBC را در مورد یک بیماری بین مورچهها نشان میداد. این بیماری باعث میشد تا مورچهها ارادهی خود را از دست بدهند و شبیه به زامبیهای فیلمها و بازیهای ترسناک، اختیارشان به دست آن بیماری بیوفتد و خوی وحشیگری پیدا کنند. نمایش اصلی بازی که تریلری سینمایی ولی رندر شده بر روی کنسول پلیاستیشن 3 بود، آنقدر سر و صدا کرد و آنقدر مورد توجه قرار گرفت که تمام اخبار و رویدادهای آن سال در آن برههی زمانی به گوشهای رانده شدند و بسیاری چشمهایشان را به The Last of Us دوختند. موج بعدی ناتی داگ بسیار سنگینتر بود

نمایش گیمپلی The Last of Us در کنفرانس سونی و رویداد E3 2012، به قدری زیبا و چشمنواز بود که مورد تحسین بسیاری قرار گرفت. بیشترین چیزی که در این نمایش خودنمایی میکرد، هوش مصنوعی پیشرفته و روند بازی بود که به شکل تعجببرانگیزی پایهریزی شده بود. هیدئو کوجیما، از کارگردانان شهیر صنعت بازیهای ویدیویی پس از این نمایش در اظهار نظر جنجالی عنوان کرد که چند سالی بود یک چنین بازی ندیده است و دوست دارد هر چه سریعتر این بازی به دستش برسد. آتسوشی اینابا، از بازیسازان مطرح دنیا که در استودیو پلاتونیوم گیمز مشغول به کار است، در مورد این نمایش این چنین گفت من هیچ ایدهای در مورد شیوهی کنترل شگفتانگیز شخصیتها در بازی ندارم، اما این نمایش و این روش کنترل خارقالعاده بود. ناتی داگ عالی ظاهر شده است.

به نظر من، بازسازی این بازی و آوردن آن بر روی کنسول پلیاستیشن 4، نه یک امر ضروری، بلکه یک امتیاز ویژه و به نوعی یک هدیهی زیبا و جذاب است. شاید بسیاری بگویند که این چه کاری بود که تنها یک سال پس از عرضهی بازی بر روی پلیاستیشن 3، ناتی داگ بازی را به کنسول نسل بعد سونی هم آورد!؟ چه پول پرست! چه خودخواه! و از این دست حرفها. اما واقعیت ماجرا چیز دیگری است. در مقابل این دست از منتقدها باید گفت که اجباری برای خرید دوبارهی این بازی نیست. مثل این میماند که در یک بازی، شمشیر یا تفنگی قدرتمند در گوشهای افتاده که برداشتن آن خیلی خوب است، اما اگر از آن بگذرید اتفاق بدی هم نمیافتد. البته، حضور The Last of Us در کنسول پلیاستیشن 4 آنقدر قوی و تاثیرگذار بود که حتی تبدیل به یکی از دلایل خرید کنسول برای برخی افراد شد. به شخصه و حتی به نظر اکثریت جامعهی رسانهای بازیهای ویدیویی و مخاطبان، The Last of Us در نسل گذشته یک تجربهی منحصر به فرد و فوقالعاده جالب بود که برای برخی، برترین بازی طول عمرشان لقب گرفت.  این تجربهی خارقالعاده با ورودی با کیفیت به نسل هشتم، به راحتی توانست همان لذت سابق را دوچندان کند. علاوه بر بازی اصلی، کلیهی محتواهای اضافهای که قبلا منتشر شده بود، حالا در یک دیسک برای مخاطبان پلیاستیشن 4 جمعآوری شده است. اگر از تعداد زیاد نقشههای بخش چند نفره و اسلحهها و قابلیتها بگذریم، به محتوای اضافه بخش داستانی باید اشاره کنیم که چه از لحاظ روایت داستانی و چه از لحاظ اتمسفر و گیمپلی، تجربهای نو از زاویهای متفاوت را بیان میکند. Left Behind، مروری بر اتفاقاتی است که در بازی اصلی به آنها اشاره شد یا به نوعی برای روایت سریعتر روند اصلی بازی، سازندگان از آن گذشتند. این محتوای اضافی داستانی که با محوریت شخصیت الی دنبال میشود، چیزی حدود سه الی چهار ساعت گیمپلی به همراه دارد و در دو بازهی زمانی گذشته و حال روایت میشود. این که چه شد تا الی تبدیل به محوریترین شخصیت بازی شد تا مرحلهای برفی  در اواسط بازی اصلی که ما باید کنترل الی را در غیاب جوئل در دست بگیریم. سعی دارم از بازگو کردن حتی بخشی از داستان بازی سر باز زنم و به این بازسازی به چشم یک بازی کاملا جدید نگاه کنم. مجموعهی نفیسی که ناتی داگ با ظرافت کامل آن را بازخوانی کرد و دوباره زیر دست هنرمندان خود آورد تا با استفاده از سختافزاری قویتر، نهایت چیزی که میتوان نزدیک به واقعیت کرد را شبیهسازی کند.

    هیچ نظری تا کنون برای این مطلب ارسال نشده است، اولین نفر باشید...